سفره بوی نفت دارد جای نان
پاک شد ازسفره ردپای نان
وای...بابا آبرویش رفت از...
بسکه دارد کودکش آوای نان
رفته حتی از قضای کوچه ها
بوی مطبوع و خوش و گرمای نان
اندرون شد چلچلراغ معرفت
روز و شب داریم چون پروای نان
بوی خون دست بابا میدهد
لقمه های خشک نازیبای نان
نفت را در سفره ی ما جای داد
آنکه باشد سفره اش دارای نان
پیش دونان خم شد از اوضاعمان
سربلند قهرمان بابای نان
نفت هم روزی بپایان میرسد
وای بر فردای ما ،فردای نان
((م-زکی زاده 19/3/92))
کلمات کلیدی: